• صفحه اصلی
  • محصولات آموزشی
  • خدمات کوچینگ
    • کوچینگ زندگی
    • کوچینگ تدریس
  • مقالات
  • مشاوره
  • درباره من
  • ارتباط با من
  • صفحه اصلی
  • محصولات آموزشی
  • خدمات کوچینگ
    • کوچینگ زندگی
    • کوچینگ تدریس
  • مقالات
  • مشاوره
  • درباره من
  • ارتباط با من
  • صفحه اصلی
  • محصولات آموزشی
  • خدمات کوچینگ
    • کوچینگ زندگی
    • کوچینگ تدریس
  • مقالات
  • مشاوره
  • درباره من
  • ارتباط با من
  • صفحه اصلی
  • محصولات آموزشی
  • خدمات کوچینگ
    • کوچینگ زندگی
    • کوچینگ تدریس
  • مقالات
  • مشاوره
  • درباره من
  • ارتباط با من
0 تومان 0 Cart
  • ورود | عضویت

چگونه با نوجوان خود ارتباط موثر داشته باشیم؟

۱۴۰۳/۰۷/۲۶
ارسال شده توسط مدیریت
مقالات
597 بازدید
چگونه با نوجوان خود ارتباط موثر داشته باشیم؟

آنچه در این مطلب خواهید خواند

Toggle
  • کودک شما از بدو تولد یک موجود توانا و شایسته است
    • گوش دادن فعال و تعامل محترمانه
    • گوش دادن فعال چیست؟
    • اصول گوش دادن فعال
      • ۱. توجه کامل به کودک
      • ۲.عدم قضاوت و انتقاد
      • ۳. انعکاس احساسات کودک
      • ۴. پرسیدن سوالات باز
      • ۵. پرهیز از ارائه راه‌حل فوری
    • نقش والدین در گوش دادن فعال
      • ۱.ایجاد فضای امن عاطفی
      • ۲. احترام به احساسات کودک
      • ۳.حل تعارضات به شیوه‌ای سازنده
      • ۴.تقویت خودآگاهی و توانایی حل مسئله در کودک
    • انتقال ارزش‌ها و نه تحمیل
      • ۱.الگوبرداری به‌جای دستور دادن
      • ۲. گفت‌وگوی باز و احترام‌آمیز
      • ۳. پذیرش دیدگاه‌های متفاوت کودک
      • ۴. تشویق به پرسشگری و تفکر انتقادی
      • ۵ . اعطای حق انتخاب به کودک
      • ۶. ایجاد فضا برای یادگیری از طریق اشتباهات
      • ۷. شفاف‌سازی دلایل عقاید و ارزش‌ها
    • حل تعارضات به شیوه‌ای سازنده
      • ۱. تعارض به کودک یاد می‌دهد که نظرات و احساسات خود را بیان کن:
      • ۲ .یادگیری احترام متقابل
      • ۳. تعارضات به کودک کمک می‌کند تا مدیریت احساسات را یاد بگیرد
      • ۴. تقویت مهارت‌های حل مسئله
      • ۵. رشد استقلال و خودآگاهی
      • ۶. تعارض به کودک می‌آموزد که مرزهای سالم تعیین کن
      • ۷. فرصتی برای والدین که به کودک الگو باشند
    • نتیجه‌گیری:
    • اهمیت احساسات و ارتباط عاطفی
      • ۱. احترام متقابل و پذیرش بی‌قید و شرط
      • ۲ . گوش دادن فعال و حضور واقعی
      • ۳. صداقت و شفافیت در ارتباطات
      • ۴. حمایت عاطفی و توجه به نیازهای احساسی کودک
      • ۵. مرزهای سالم و روشن
      • ۶. همدلی و درک متقابل
      • ۷. تشویق به استقلال و خودمختاری
      • ۸. توجه به نیازهای والدین
    • نتیجه‌گیری:
    • خودشناسی والدین
      • ۱. **مثال در مورد زمان خواب**
      • ۲. **مثال در مورد استفاده از تکنولوژی**
      • ۳. **مثال در مورد نظم و مسئولیت‌ها در خانه**
      • ۴. **مثال در مورد حریم شخصی**
      • ۵. **مثال در مورد روابط اجتماعی**
      • ۶ . مثال در مورد خوردن غذای سالم

کودک شما از بدو تولد یک موجود توانا و شایسته است

یول بر این باور است که کودکان از همان ابتدا انسان‌های کامل هستند و نیازی به این ندارند که ما به آن‌ها «شخصیت» و یا «شایستگی» بیاموزیم. بلکه آن‌ها از همان ابتدا با توانایی‌هایی وارد این دنیا می‌شوند و ما به‌عنوان والدین باید به این توانایی‌ها احترام بگذاریم و آن‌ها را پرورش دهیم.

یول تأکید می‌کند که رابطه‌ی بین والدین و کودک نباید یک‌طرفه و از بالا به پایین باشد. بلکه باید به کودک به‌عنوان یک انسان برابر نگاه کرد. این به معنای حذف اصول و مقررات نیست، بلکه به معنای احترام به نیازها، احساسات و افکار کودک است.

گوش دادن فعال و تعامل محترمانه

یکی از اصول مهم در تربیت کودک از نگاه یول، گوش دادن به کودک و تعامل با او به‌طور محترمانه است. او معتقد است که کودکان احساسات و نیازهای خود را به شیوه‌های خاصی بیان می‌کنند و والدین باید به آن‌ها توجه کنند و به شیوه‌ای پاسخ دهند که به نیازهای واقعی کودک احترام بگذارد.
گوش دادن فعال یکی از کلیدی‌ترین مفاهیمی است که یسپر یول در کتاب «کودک شما یک انسان کامل است»* به آن می‌پردازد. یول معتقد است که گوش دادن فعال والدین به کودکان یکی از اصول مهم برای ایجاد ارتباط مؤثر و احترام‌آمیز میان والدین و فرزندان است. در این بخش، توضیح بیشتری درباره گوش دادن فعال و نقش والدین در این زمینه ارائه می‌دهم.

گوش دادن فعال چیست؟

گوش دادن فعال به معنای توجه کامل و بدون قضاوت به گفته‌ها و احساسات طرف مقابل است. در این حالت، والدین باید با تمام وجود و بدون حواس‌پرتی به صحبت‌های کودک گوش دهند و تلاش کنند تا عمق احساسات و نیازهای او را درک کنند. این نوع گوش دادن شامل تأیید احساسات و توجه به معنای پشت کلمات کودک است، نه فقط شنیدن سطحی آنچه گفته می‌شود.

اصول گوش دادن فعال

۱. توجه کامل به کودک

هنگام گوش دادن به کودک، والدین باید تمام توجه خود را به او معطوف کنند. این به معنای قطع هرگونه حواس‌پرتی (مانند تلفن همراه یا کارهای دیگر) و تمرکز کامل روی صحبت‌های کودک است. این نشان می‌دهد که والدین به گفته‌ها و احساسات کودک اهمیت می‌دهند.

۲.عدم قضاوت و انتقاد

یکی از اصول مهم گوش دادن فعال این است که والدین بدون قضاوت و انتقاد به گفته‌های کودک گوش دهند. یول معتقد است که کودکان باید احساس امنیت کنند که می‌توانند افکار و احساسات خود را بدون ترس از قضاوت بیان کنند.

۳. انعکاس احساسات کودک

والدین باید سعی کنند احساسات کودک را درک کنند و آن‌ها را منعکس کنند. به عنوان مثال، اگر کودک ناراحت یا عصبانی است، والدین می‌توانند بگویند: «به نظر می‌رسد از چیزی ناراحتی» یا «می‌فهمم که این موضوع تو را ناراحت کرده است.» این نوع بازخوردها به کودک نشان می‌دهد که احساساتش درک شده و مورد احترام است.

۴. پرسیدن سوالات باز

در گوش دادن فعال، والدین باید سؤالات باز بپرسند که کودک را ترغیب به صحبت بیشتر کند. به جای پرسیدن سوالاتی که جواب آن‌ها فقط «بله» یا «نه» است، سؤالاتی مانند «چطور شد که این احساس را پیدا کردی؟» یا «می‌توانی بیشتر توضیح بدهی؟» می‌توانند به کودک کمک کنند تا بیشتر و عمیق‌تر صحبت کند.

۵. پرهیز از ارائه راه‌حل فوری

والدین ممکن است وسوسه شوند که به‌محض شنیدن مشکل کودک، راه‌حل ارائه دهند. اما یول پیشنهاد می‌دهد که در گوش دادن فعال، والدین ابتدا باید به کودک اجازه دهند احساسات خود را به‌طور کامل بیان کند و احساس کند که شنیده شده است. ارائه راه‌حل فوری ممکن است باعث شود کودک احساس کند که حرفش به اندازه کافی مورد توجه قرار نگرفته یا احساساتش درک نشده است.

نقش والدین در گوش دادن فعال

۱.ایجاد فضای امن عاطفی

یکی از نقش‌های کلیدی والدین در گوش دادن فعال، ایجاد فضایی امن است که کودک بتواند احساسات و افکار خود را بدون نگرانی از قضاوت بیان کند. این فضای امن باعث می‌شود که کودک اعتماد بیشتری به والدین پیدا کند و در مواقع نیاز به راحتی درباره مشکلات خود صحبت کند.

۲. احترام به احساسات کودک

والدین باید به احساسات کودک احترام بگذارند و آن‌ها را به رسمیت بشناسند. حتی اگر والدین با نظر یا احساس کودک موافق نباشند، باید به او نشان دهند که احساساتش معتبر است. این احترام متقابل به تقویت اعتماد به نفس کودک و بهبود روابط والدین و فرزند کمک می‌کند.

۳.حل تعارضات به شیوه‌ای سازنده

گوش دادن فعال به والدین کمک می‌کند تا تعارضات را به‌طور سازنده حل کنند. وقتی والدین به‌دقت به حرف‌های کودک گوش می‌دهند، می‌توانند بهتر بفهمند که مشکل از کجا ناشی می‌شود و به‌جای تنبیه یا سرزنش، به کودک کمک کنند تا راه‌حلی مناسب برای مشکل پیدا کند.

۴.تقویت خودآگاهی و توانایی حل مسئله در کودک

وقتی والدین به کودک اجازه می‌دهند که احساسات خود را بیان کند و به‌جای ارائه راه‌حل فوری، او را به تفکر بیشتر ترغیب می‌کنند، درواقع به کودک کمک می‌کنند تا خودآگاهی و توانایی حل مسئله‌ی خود را تقویت کند. این رویکرد باعث می‌شود که کودک به‌تدریج بتواند بهتر احساسات و مشکلات خود را مدیریت کند.

انتقال ارزش‌ها و نه تحمیل

یول می‌گوید که والدین باید ارزش‌ها و اصول خود را به کودکان منتقل کنند، اما این کار باید به گونه‌ای انجام شود که کودک احساس تحمیل نکند. کودکان نیاز دارند که خودشان این ارزش‌ها را درک و جذب کنند و والدین باید در این مسیر هدایت‌گر باشند نه تحمیل‌گر.

چطور والدین نظرات و عقاید خود را به کودکان منتقل کنند نه تحمیل؟

۱.الگوبرداری به‌جای دستور دادن

یکی از مهم‌ترین روش‌ها برای انتقال عقاید، نشان دادن رفتار و ارزش‌های مورد نظر والدین از طریق عمل است. یول می‌گوید که کودکان بیشتر از آن‌که از دستورات و گفتارهای والدین یاد بگیرند، از رفتار و الگوهایی که می‌بینند الهام می‌گیرند. والدینی که رفتارهای خود را با اصولی که برایشان مهم است همسو می‌کنند، بهترین فرصت را برای انتقال این اصول به فرزندان خود فراهم می‌کنند.

۲. گفت‌وگوی باز و احترام‌آمیز

یول توصیه می‌کند که والدین باید فضایی برای گفت‌وگو با کودکان خود فراهم کنند که در آن، هر دو طرف بتوانند به‌راحتی و با آزادی نظر دهند. در چنین گفت‌وگوهایی، والدین می‌توانند ارزش‌ها و عقاید خود را مطرح کنند، اما باید به کودک این اجازه را بدهند که نظر خودش را هم بیان کند و به آن احترام بگذارند.

۳. پذیرش دیدگاه‌های متفاوت کودک

یول معتقد است که والدین نباید از کودکان انتظار داشته باشند که بدون چون‌وچرا عقاید و ارزش‌های آن‌ها را بپذیرند. او تأکید می‌کند که والدین باید دیدگاه‌های متفاوت کودک را بپذیرند و به او این فرصت را بدهند که به‌طور مستقل درباره‌ی مسائل فکر کند. پذیرش تفاوت‌ها باعث می‌شود که کودک احساس کند عقاید و افکار او نیز معتبر هستند و این احترام متقابل زمینه‌ای برای پذیرش بهتر ارزش‌ها فراهم می‌کند.

۴. تشویق به پرسشگری و تفکر انتقادی

یکی از روش‌های مهم برای انتقال عقاید بدون تحمیل، تشویق کودکان به پرسشگری و تفکر انتقادی است. یول می‌گوید که والدین باید به سوالات کودکان پاسخ دهند و آن‌ها را ترغیب کنند که به‌طور مستقل به مسائل نگاه کنند. این نوع تربیت باعث می‌شود که کودک ارزش‌ها و عقاید را با درک و تفکر خود بپذیرد، نه صرفاً به خاطر این‌که به او تحمیل شده‌اند.

۵ . اعطای حق انتخاب به کودک

یول تأکید می‌کند که والدین باید به کودکان این حق را بدهند که انتخاب‌های خود را انجام دهند و عواقب این انتخاب‌ها را تجربه کنند. این روش به کودک کمک می‌کند تا مسئولیت‌پذیری و خودآگاهی بیشتری پیدا کند و ارزش‌ها را از طریق تجربه‌های واقعی خود بیاموزد، نه از طریق اجبار والدین.

۶. ایجاد فضا برای یادگیری از طریق اشتباهات

یول معتقد است که اشتباهات بخشی از فرآیند یادگیری هستند و والدین باید به کودکان اجازه دهند تا از اشتباهات خود درس بگیرند. او تأکید می‌کند که والدین نباید کودکان را برای اشتباهاتشان سرزنش کنند، بلکه باید به آن‌ها کمک کنند تا از این موقعیت‌ها استفاده کنند و درک بهتری از ارزش‌ها و اصول زندگی پیدا کنند.

۷. شفاف‌سازی دلایل عقاید و ارزش‌ها

به‌جای تحمیل عقاید، والدین باید به کودکان توضیح دهید که چرا یک ارزش یا باور خاص برایشان مهم است. شفاف‌سازی دلایل پشت این ارزش‌ها به کودک کمک می‌کند تا ارتباط معنایی بین آنچه والدین می‌گویند و جهان پیرامون خود برقرار کند و بهتر این ارزش‌ها را درک کند.

شفاف‌سازی دلایل عقاید و ارزش‌ها به کودک کمک می‌کند تا مفهوم و اهمیت قوانین و ارزش‌های خانواده را بهتر درک کند. به‌جای صرفاً تبعیت از دستورات، کودک می‌فهمد که این ارزش‌ها چگونه به رشد، سلامت و روابط او کمک می‌کنند. این روش نه‌تنها به بهبود روابط والدین و کودک کمک می‌کند، بلکه باعث می‌شود کودک با انگیزه و علاقه بیشتری این ارزش‌ها را درونی کند و به‌طور مستقل عمل کند.
در نگاه یسپر یول، انتقال عقاید و ارزش‌ها به کودکان باید با احترام، گفت‌وگوی باز، تشویق به تفکر مستقل و الگوسازی عملی همراه باشد. این فرآیند به‌جای تحمیل، با ایجاد فضایی برای یادگیری و تجربه، به کودک این امکان را می‌دهد تا خود به‌طور طبیعی ارزش‌های والدین را جذب کند و در عین حال، حس استقلال و احترام به خود و دیگران را نیز بیاموزد.
بله، یسپر یول تأکید زیادی بر **مرزهای روشن و سالم** در رابطه والدین و فرزند دارد. این مرزها باید به‌گونه‌ای تعیین شوند که هم به نیازها و احساسات والدین و هم به نیازها و احساسات کودک احترام گذاشته شود. مرزهای روشن کمک می‌کنند تا کودک بداند چه انتظاراتی از او می‌رود و چه رفتارهایی قابل قبول است، در عین حال که به او اجازه می‌دهد استقلال خود را حفظ کند.

حل تعارضات به شیوه‌ای سازنده

یول به والدین پیشنهاد می‌دهد که در مواجهه با تعارضات با کودکان، به‌جای تنبیه و سرزنش، از روش‌های سازنده و گفتگو استفاده کنند. او معتقد است که تعارضات می‌توانند فرصتی برای یادگیری و رشد هر دو طرف باشند، اگر به درستی مدیریت شوند.

از نظر یسپر یول، تعارضات نه‌تنها اجتناب‌ناپذیر هستند، بلکه می‌توانند به عنوان فرصت‌هایی برای رشد و یادگیری کودک مورد استفاده قرار گیرند. یول معتقد است که برخورد صحیح و سازنده با تعارضات می‌تواند به کودک کمک کند تا مهارت‌های مهمی مانند حل مسئله، تفکر انتقادی، مدیریت احساسات، و احترام به نیازهای خود و دیگران را یاد بگیرد. در ادامه، به توضیح چگونگی نقش تعارضات در رشد کودک از دیدگاه یول می‌پردازیم:

۱. تعارض به کودک یاد می‌دهد که نظرات و احساسات خود را بیان کن:

یول بر این باور است که تعارضات، به‌ویژه در خانواده، به کودک این فرصت را می‌دهد که احساسات و نیازهای خود را بیان کند. وقتی کودک درگیر یک تعارض می‌شود، مجبور است نظرات و خواسته‌های خود را به‌روشنی بیان کند. این به او کمک می‌کند که در آینده بهتر بتواند با دیگران ارتباط برقرار کند و در شرایط مختلف از خود دفاع کند.

۲ .یادگیری احترام متقابل

در فرآیند حل تعارض، کودک یاد می‌گیرد که علاوه بر بیان نیازهای خود، به نیازها و خواسته‌های دیگران نیز احترام بگذارد. یول تأکید می‌کند که در یک رابطه سالم، هر دو طرف باید شنیده شوند و به یکدیگر احترام بگذارند. وقتی کودکان در این نوع فضای ارتباطی رشد می‌کنند، یاد می‌گیرند که تعارضات را با احترام به نظرات دیگران حل کنند و این مهارتی بسیار ارزشمند برای زندگی اجتماعی آن‌هاست.

۳. تعارضات به کودک کمک می‌کند تا مدیریت احساسات را یاد بگیرد

تعارضات معمولاً با احساسات قوی مانند خشم، ناراحتی یا ناامیدی همراه هستند. یول معتقد است که کودکان از طریق تجربه تعارضات یاد می‌گیرند که چگونه احساسات خود را بشناسند و آن‌ها را به شیوه‌ای سالم مدیریت کنند. والدین در این فرآیند نقش مهمی دارند؛ آن‌ها باید به کودک کمک کنند تا احساسات خود را بشناسد و به‌طور سازنده با آن‌ها برخورد کند، به‌جای سرکوب یا انکار آن‌ها.

۴. تقویت مهارت‌های حل مسئله

تعارضات موقعیت‌هایی هستند که در آن کودک با یک مشکل یا چالش مواجه می‌شود. یول معتقد است که درگیری در تعارضات به کودک کمک می‌کند تا مهارت‌های حل مسئله خود را تقویت کند. او یاد می‌گیرد که با کمک والدین یا به‌تنهایی راه‌حل‌های مختلف را بررسی کند و بهترین راه‌حل را برای حل مشکل خود انتخاب کند. این مهارت‌ها در آینده به کودک کمک می‌کنند که در مواجهه با چالش‌های زندگی، رویکردی منطقی و خلاقانه داشته باشد.

۵. رشد استقلال و خودآگاهی

در جریان تعارضات، کودک فرصتی پیدا می‌کند تا به خودآگاهی برسد. او یاد می‌گیرد که چه چیزی برایش مهم است، چه نیازهایی دارد و چگونه باید از آن‌ها دفاع کند. این فرآیند به رشد استقلال کودک کمک می‌کند، زیرا او متوجه می‌شود که می‌تواند تصمیم‌گیری کند و نتایج رفتارهایش را بپذیرد. همچنین، این به او اعتماد به نفس می‌دهد که می‌تواند با چالش‌ها و مشکلات روبه‌رو شود و از عهده‌ی آن‌ها برآید.

۶. تعارض به کودک می‌آموزد که مرزهای سالم تعیین کن

یول معتقد است که تعارضات به کودکان کمک می‌کنند که مرزهای خود و دیگران را بشناسند و حفظ کنند. وقتی کودک درگیر یک تعارض می‌شود، به‌تدریج یاد می‌گیرد که چگونه مرزهای شخصی‌اش را تعیین کند و چگونه به مرزهای دیگران احترام بگذارد. این شناخت مرزها یکی از مهارت‌های کلیدی در روابط سالم و موفق در آینده است.

۷. فرصتی برای والدین که به کودک الگو باشند

یول بر این نکته تأکید می‌کند که والدین نقش مهمی در نحوه‌ی برخورد با تعارضات دارند. اگر والدین به‌جای تنبیه یا کنترل کودک، به او گوش دهند و به او کمک کنند تا احساسات و نیازهای خود را بهتر بشناسد، کودک یاد می‌گیرد که تعارضات را به‌طور مثبت و سازنده مدیریت کند. والدین با نشان دادن رفتارهای صحیح در مواجهه با تعارضات، الگویی برای کودک می‌شوند و به او مهارت‌های لازم برای برخورد با مشکلات را آموزش می‌دهند.

نتیجه‌گیری:

یسپر یول معتقد است که تعارضات، به‌جای این‌که به‌عنوان تهدیدی برای رابطه والدین و کودک دیده شوند، باید به‌عنوان فرصتی برای یادگیری و رشد مورد استفاده قرار گیرند. تعارضات به کودکان کمک می‌کنند تا مهارت‌های مهم زندگی مانند مدیریت احساسات، حل مسئله، تعیین مرزهای شخصی و احترام به دیگران را بیاموزند. در عین حال، این تعارضات می‌توانند به تقویت رابطه والدین و کودک کمک کنند، به‌شرطی که والدین به شیوه‌ای سازنده و محترمانه با آن‌ها برخورد کنند.

اهمیت احساسات و ارتباط عاطفی

یکی از محورهای اصلی کتاب این است که والدین باید به احساسات و ارتباط عاطفی بین خود و کودک اهمیت بدهند. یول تأکید می‌کند که ارتباط عاطفی سالم بین والدین و کودک باعث تقویت اعتمادبه‌نفس و رشد شایستگی‌های اجتماعی و احساسی در کودک می‌شود.

از نظر یسپر یول، ارتباط سالم عاطفی بین والدین و فرزند یکی از مهم‌ترین عوامل رشد و تربیت صحیح کودک است. یول معتقد است که این ارتباط، پایه و اساس تربیتی مؤثر و روابط سالم خانوادگی است و به کودک کمک می‌کند تا اعتماد به نفس، خودآگاهی و توانایی برقراری ارتباط با دیگران را در طول زندگی به‌درستی یاد بگیرد. او همچنین بر این نکته تأکید دارد که ارتباط عاطفی سالم نیازمند آگاهی و تلاش والدین است. در ادامه، به چگونگی ایجاد این ارتباط و ویژگی‌های آن از دیدگاه یول می‌پردازیم:

۱. احترام متقابل و پذیرش بی‌قید و شرط

یول معتقد است که احترام متقابل پایه‌ی اصلی هر ارتباط سالم است. والدین باید کودک را به‌عنوان یک انسان مستقل با نیازها، احساسات و افکار خاص خود بپذیرند. پذیرش بی‌قید و شرط یعنی کودک بداند که فارغ از رفتار یا عملکردش، مورد پذیرش و عشق والدین قرار دارد. این حس امنیت عاطفی باعث می‌شود که کودک با اعتماد بیشتری به ابراز خود بپردازد و احساسات و افکارش را بدون ترس از قضاوت یا تنبیه بیان کند.

۲ . گوش دادن فعال و حضور واقعی

یکی از ویژگی‌های مهم ارتباط عاطفی سالم از نظر یول، گوش دادن فعال است. والدین باید به کودک گوش دهند و در هنگام مکالمه یا تعامل با او، تمام توجه خود را معطوف کنند. حضور واقعی به معنای این است که والدین، علاوه بر شنیدن کلمات کودک، به احساسات، زبان بدن و نشانه‌های عاطفی او نیز توجه داشته باشند و پاسخ‌هایشان بر اساس درک عمیق از احساسات و نیازهای او باشد.

۳. صداقت و شفافیت در ارتباطات

یول تأکید می‌کند که والدین باید در ارتباط با کودک، صادق و شفاف باشند. این بدان معناست که والدین باید به کودک احساسات و نیازهای خود را به‌روشنی بیان کنند و از بازی‌های روانی یا رفتارهای غیرمستقیم اجتناب کنند. وقتی والدین صادقانه و به‌طور شفاف با کودک ارتباط برقرار می‌کنند، کودک نیز یاد می‌گیرد که به‌طور مستقیم و صادقانه با دیگران ارتباط برقرار کند.

۴. حمایت عاطفی و توجه به نیازهای احساسی کودک

یول معتقد است که یکی از مهم‌ترین وظایف والدین، حمایت عاطفی از کودک است. والدین باید به نیازهای احساسی کودک توجه کنند و در مواقعی که کودک به حمایت نیاز دارد، به او کمک کنند تا با احساساتش بهتر آشنا شود و آن‌ها را مدیریت کند. این به معنای این است که والدین باید به کودک نشان دهند که احساساتش (مانند ترس، خشم، یا ناراحتی) قابل قبول است و او می‌تواند آن‌ها را به‌طور سالم بیان کند.

۵. مرزهای سالم و روشن

یول بر اهمیت مرزهای سالم در ارتباط والدین و فرزند تأکید دارد. مرزهای سالم به کودک کمک می‌کنند تا بفهمد چه چیزی در ارتباطات قابل قبول است و چه چیزی نه. این مرزها باید به‌وضوح و بدون اجبار تعیین شوند. یول معتقد است که مرزهای روشن و سالم باعث می‌شود کودک احساس امنیت و راهنمایی داشته باشد، در حالی که هنوز فضای کافی برای بیان احساسات و رشد خودمختاری او فراهم می‌شود.

۶. همدلی و درک متقابل

یکی از کلیدی‌ترین ویژگی‌های یک ارتباط عاطفی سالم از نظر یول، **همدلی** است. والدین باید تلاش کنند تا احساسات و تجربه‌های کودک را درک کنند و با او همدلی نشان دهند. همدلی به معنای تلاش برای دیدن دنیا از دیدگاه کودک است و این امر به کودک احساس می‌دهد که درک شده و احساساتش معتبر هستند. این تجربه‌ی همدلی به کودک کمک می‌کند تا خودش نیز در روابط آینده همدلی بیشتری با دیگران داشته باشد.

۷. تشویق به استقلال و خودمختاری

یول بر این باور است که والدین باید از طریق ارتباط عاطفی سالم به کودک کمک کنند تا به‌تدریج استقلال و خودمختاری خود را پرورش دهد. این به معنای دادن فضایی به کودک است تا تصمیمات خود را بگیرد، مسئولیت رفتارهایش را بپذیرد و اشتباهاتش را تجربه کند. حمایت والدین در این مسیر نباید به کنترل منجر شود؛ بلکه باید به‌گونه‌ای باشد که کودک بتواند به توانایی‌های خود اعتماد کند.

۸. توجه به نیازهای والدین

یول همچنین بر این نکته تأکید دارد که والدین باید به نیازها و احساسات خود نیز توجه کنند. یک ارتباط عاطفی سالم تنها زمانی امکان‌پذیر است که والدین نیز از نظر عاطفی و روانی سالم باشند. اگر والدین نیازهای خود را نادیده بگیرند یا احساساتشان را سرکوب کنند، این موضوع می‌تواند تأثیر منفی بر ارتباط آن‌ها با کودک بگذارد.

نتیجه‌گیری:

ارتباط سالم عاطفی بین والدین و فرزند از نظر یسپر یول مبتنی بر اصولی چون احترام متقابل، صداقت، همدلی و حمایت عاطفی است. این نوع ارتباط باعث می‌شود که کودک در فضایی امن و محبت‌آمیز رشد کند و به‌تدریج توانایی‌هایی مانند استقلال، خودآگاهی و مهارت‌های اجتماعی را پرورش دهد. والدین با ایجاد این نوع ارتباط، به کودک کمک می‌کنند تا پایه‌های محکمی برای زندگی آینده خود بنا کند و روابطی سالم و متعادل با دیگران برقرار کند.

خودشناسی والدین

یول همچنین بر این باور است که والدین باید ابتدا خودشان را بهتر بشناسند و به احساسات و رفتارهای خود آگاه باشند. زیرا بسیاری از مشکلات تربیتی ناشی از ناآگاهی والدین از احساسات و رفتارهای خود است.

در ادامه، چند مثال در مورد شخصی‌سازی مرزهای روشن را ارائه می‌دهم:

۱. **مثال در مورد زمان خواب**

فرض کنید والدین می‌خواهند کودکشان هر شب ساعت ۸ به رختخواب برود، اما کودک دوست دارد بیشتر بیدار بماند و بازی کند.

– **مرز روشن والدین**: “ما می‌دانیم که دوست داری بیشتر بیدار بمانی، اما ساعت ۸ زمان خواب است تا بتوانی انرژی کافی برای روز بعد داشته باشی. تو می‌توانی از یک ساعت قبل خودت را آماده کنی و کارهایی که دوست داری انجام دهی، اما ساعت ۸ باید به رختخواب بروی.”

– **شخصی‌سازی برای کودک**: والدین می‌توانند به کودک حق انتخاب بدهند که مثلاً قبل از خواب کتاب بخواند یا با یک اسباب‌بازی خاص بازی کند. همچنین، می‌توانند اجازه دهند کودک خودش روش آماده شدن برای خواب (مثل مسواک زدن یا انتخاب لباس خواب) را تعیین کند. اینگونه کودک احساس می‌کند بخشی از تصمیم‌گیری‌ها به خودش مربوط است و مرز خواب با احترام به نیازهای او برقرار می‌شود.

۲. **مثال در مورد استفاده از تکنولوژی**

فرض کنید فرزندی وقت زیادی را با بازی‌های ویدئویی یا تماشای تلویزیون می‌گذراند، اما والدین معتقدند که این زمان باید محدود شود.

– **مرز روشن والدین**: “ما دوست داریم تو زمانی برای بازی‌های ویدئویی داشته باشی، اما استفاده از آن باید محدود باشد. می‌توانی روزانه یک ساعت بازی کنی، بعد از آن باید وقتت را برای کارهای دیگری مثل درس خواندن یا بازی‌های خارج از خانه صرف کنی.”
– **شخصی‌سازی برای کودک**: والدین می‌توانند با کودک صحبت کنند و بپرسند چه زمانی از روز را بیشتر دوست دارد برای بازی‌های ویدئویی صرف کند. مثلاً شاید کودک ترجیح دهد بعد از مدرسه بازی کند. به این ترتیب، والدین مرز زمانی را تعیین می‌کنند، اما به کودک اجازه می‌دهند خودش برنامه‌ریزی کند.

۳. **مثال در مورد نظم و مسئولیت‌ها در خانه**

والدین ممکن است بخواهند فرزندشان در کارهای خانه مشارکت داشته باشد، مثلاً مرتب کردن اتاق یا کمک به شستن ظروف.

– **مرز روشن والدین**: “ما همگی در این خانه زندگی می‌کنیم و همه باید در کارها کمک کنیم. تو باید اتاقت را هر روز مرتب کنی و هفته‌ای دو بار در شستن ظروف کمک کنی.”
– **شخصی‌سازی برای کودک**: والدین می‌توانند به کودک اجازه دهند که زمان مرتب کردن اتاق یا کمک در کارهای خانه را خودش انتخاب کند. به عنوان مثال، کودک می‌تواند تصمیم بگیرد بعد از مدرسه اتاق را مرتب کند یا بعد از شام ظروف را بشوید. اینگونه، کودک هم مرزهای وظیفه‌اش را می‌فهمد و هم احساس می‌کند که در تصمیم‌گیری‌ها نقش دارد.

۴. **مثال در مورد حریم شخصی**

ممکن است کودک بخواهد در اتاقش تنها باشد و والدین به‌طور مداوم بدون اجازه وارد اتاق او شوند.

– **مرز روشن والدین**: “این حق تو است که فضای شخصی خودت را در اتاق داشته باشی، اما وقتی می‌خواهیم وارد اتاقت شویم، در می‌زنیم و تو هم می‌توانی وقتی آماده هستی ما را به اتاقت دعوت کنی.”
– **شخصی‌سازی برای کودک**: کودک ممکن است بخواهد بعضی وقت‌ها واقعاً تنها باشد، والدین می‌توانند بپذیرند که او حق دارد در اتاقش زمان‌هایی را به‌تنهایی بگذراند. همچنین، والدین می‌توانند با کودک توافق کنند که در چه مواقعی مثلاً برای وقت غذا یا کارهای ضروری، کودک باید اتاق را ترک کند.

۵. **مثال در مورد روابط اجتماعی**

فرض کنید کودکی می‌خواهد با دوستانش بیشتر وقت بگذراند، اما والدین نگران زمان زیادی هستند که ممکن است روی درس و استراحت او تأثیر بگذارد.

– **مرز روشن والدین**: “دوستانت برای ما مهم هستند، اما تو نیاز داری زمانی برای درس خواندن و استراحت هم داشته باشی. می‌توانی روزهای تعطیل از صبح تا بعد از ظهر با دوستانت بازی کنی، اما در روزهای مدرسه فقط تا ساعت ۶ عصر.”
– **شخصی‌سازی برای کودک**: والدین می‌توانند با کودک درباره برنامه‌های اجتماعی‌اش صحبت کنند و به او اجازه دهند برای روزهای تعطیل برنامه‌ریزی کند. اینگونه، هم والدین نگرانی‌های خود را بیان کرده‌اند و هم کودک احساس می‌کند که در تنظیم فعالیت‌های اجتماعی خود اختیار دارد.

۶ . مثال در مورد خوردن غذای سالم

والدین ممکن است از کودک بخواهند که بیشتر غذاهای سالم مانند سبزیجات بخورد، در حالی که او ممکن است علاقه‌ای به آن‌ها نداشته باشد.
– به‌جای گفتن صرف: “باید سبزیجات بخوری.”
– شفاف‌سازی دلیل: “خوردن سبزیجات و غذاهای سالم به بدن تو کمک می‌کند تا قوی بماند و بهتر رشد کند. وقتی غذای سالم می‌خوری، انرژی بیشتری برای بازی و درس خواندن داری و کمتر بیمار می‌شوی. ما می‌خواهیم که همیشه سالم و سرحال باشی، به همین دلیل خوردن این غذاها برایت مهم است.” با این توضیح، کودک درک می‌کند که مصرف غذاهای سالم به‌طور مستقیم با سلامت و شادابی او مرتبط است و انگیزه بیشتری برای تغییر عادات غذایی خود پیدا می‌کند.

به این مقاله امتیاز دهید
در تلگرام
کانال ما را دنبال کنید!
Created by potrace 1.14, written by Peter Selinger 2001-2017
در آپارات
ما را دنبال کنید!

مطالب زیر را حتما مطالعه کنید

ویژگی های نوچوانان ۱۸-۱۳
ترسها و بلوک های ذهنی
نقش کوچینگ در حمایت از نوجوانان و والدین: مسیری به سوی بهبود ارتباطات و رشد فردی
آنچه باید درباره نوجوان خود بدانیم
کد گذاری مغز نوجوانان
کد گذاری مغز نوجوانان

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

جستجو برای:
دسته‌ها
  • مقالات
نوشته‌های تازه
  • ویژگی های نوچوانان ۱۸-۱۳
  • ترسها و بلوک های ذهنی
  • نقش کوچینگ در حمایت از نوجوانان و والدین: مسیری به سوی بهبود ارتباطات و رشد فردی
  • آنچه باید درباره نوجوان خود بدانیم
  • کد گذاری مغز نوجوانان
  • تلفن تماس: 09305303345
  • ایمیل: info@coachmodares.com
  • شبکه های اجتماعی:

دسترسی سریع

صفحه اصلی
درباره من
تماس با من
وبلاگ

خدمات کوچینگ

کوچینگ زندگی
کوچینگ تدریس
محصولات آموزشی
مشاوره

کلیه حقوق مادی و معنوی این وب‌سایت متعلق به فرزانه جعفری می‌باشد.